علم یا عمل؟ تحصیلکردهها نمیتوانند!
در بین همکاران دانشگاهی موضوعی توجه من را خیلی جلب کرد و آن صحبتهایی بود که در زمان استراحت بین اساتید ردوبدل میشد. همیشه این سؤال در ذهن من وجود داشت که چرا فلان فرد که صاحب فلان برند است حتی تحصیلات دانشگاهی هم ندارد و فلان استاد که درجه استاد تمامی در رشته مدیریت کسبوکار یا بازاریابی و فروش دارد هنوز خودش چیزی نفروخته است؟
این سؤال همیشه برای من پیش میآمد که این اساتید که از کلاسهایشان اینهمه کارخانهدار، کارآفرین، کارفرما و تاجر خارج میشود چرا خودشان درآمدی چشمگیر ندارند.
میدانم الآن میخواهید بگویید که آنها به کارشان علاقه دارند ولی واقعیت این است که وقتی از تعدادی از آنها پرسیدم که آیا شما دوست ندارید درآمدتان ۱۰ برابر شود؟ آیا دوست ندارید کارخانهای داشته باشید که برای شما سودآور باشد و کارآفرینی کند؟ آیا دوست ندارید خودروی آخرین سیستم داشته باشید؟ جواب بیشتر آنها مثبت بود تقریباً همه شان.
بیاییم از تعارف بگذریم و بدانیم که دانایی زیاد خلاقیت را سست میکند، چون فرد مطالبی را سالها تکرار میکند و آنها ملکه ذهنش میشوند و عادت میکند همان طرز تفکر را داشته باشد.
این کنجکاوی منجر شد که دریابم این نوع تفکر را میتوان از بین برد یا نه؟ بنابراین طی یک سال گذشته تصمیم گرفتم در سه حوزه متفاوت کسبوکارهایی را راهاندازی کنم.
اجازه بدهید اقرار کنم که بسیار سخت بود و هنوز هم بسیار سخت است. چون با آن مقررات و نظم خاصی که در نظام دانشگاهی حاکم است ورود به عرصه کسبوکار موانع زیادی ایجاد میکند و حتی در بعضی موارد باید سبک گفتگو و رفتار تغییر کند این به این معنی نیست که سبک گفتگو بدتر بشود یا بهتر بشود باید متفاوتتر بشود: تفاوت از زمین تا آسمان.
اگر قرار باشد شما با یک کشاورز، یک صادرکننده یا یک تولیدکننده صحبت کنید، باید بدانید که با هر یک چگونه صحبت کنید و با آنچه ما در کتابها میخوانیم بسیار تفاوت دارد.
ولی خبر خوش این است که افرادی که در عرصههای علمی و دانشگاهی فعال و دانش بالا دارند اگر بتواند این قالب را بشکنند و به عرصه کسبوکار وارد شوند میتوانند مسیر ۲۰ سالهای را که یک صاحب کسبوکار طی کرده است در کمتر از ۲۰ ماه طی کنند، بهشرط آنکه انعطافپذیری و توان وفق و سازگاری خود با محیط و فرهنگ آن کسبوکار را داشته باشد.
بنابراین نوید میدهم که اگر صاحبان کرسیهای علمی جرئت کنند و منطقه امن خود را رها کنند و پا به عرصههای کسبوکار بگذارند با استفاده از خلاقیت شجاعانه میتوانند نابغهها و فاتحان قلههای کسبوکار بشوند و بهجای کار شاهکار کنند.
فکر میکنید چند درصد افراد حاضرند این قالبها را بشکنند و از چارچوب امن خود خارج شوند؟ تحقیقات نشان داده است که کمتر از دو درصد.
ولی همین دو درصد توانسته است درصد زیادی از داراییها و فرصتهای دنیا را به خود اختصاص بدهد.
خلاقیت یعنی اینکه ما بتوانیم از جایی که هستیم و راضی نیستیم به سمتی حرکت کنیم که دوست داریم و تصویرش را برای دیگران ترسیم میکنیم.
به شما که به خواندن علاقه دارید، توصیه میکنم دست به اقدام بزنید و از اینکه در این اقدام مجبور شوید رفتار، گفتار و حتی پوشش خود را تغییر بدهید نترسید!
تکرار میکنم کسانی که زیاد میدانند به این دلیل نمیتوانند و جرئت ورود ندارند.
ولی اگر ورود کنند میتوانند مسیر ۲۰ ساله را در کمتر از ۲۰ ماه طی کنند.
این خبر خوش را جدی بگیرید چون این مطلب را باتجربه عملی مینویسم. ولی حواستان باشد که باید از بعضی مسائل عقبنشینی موقت کنید که من اسمش را «عقبنشینی راهبردی» میگذارم تا برای مدتی بتوانید در موقعیت جدید به ثبات برسید. بعد هم میتوانید خودتان باشید و همان رفتارها و مقررات خود را بهتدریج بر محیط حاکم کنید.
پنجره خلاقیت اگر بسته بماند، نمیتواند چشمان ما را به چشمانداز زیبای اقیانوس، جنگل، کوه و دشت باز کند. باید از چارچوبها فراتر برویم. خود را اسیر این چارچوب نکنیم و شهامت پرواز و ترک ساحل امن را داشته باشیم.
یادداشتی از دکتر علی شاه حسینی (کارآفرین و مدرس دانشگاه)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.