قانون شماره ۲۸: قانون تخصص
می خوام از شما سوالی بپرسم. شما کدام را ترجیح می دهید؟ دوست دارید یک دریاچه وسیع کمعمق باشید یا یک چاه عمیق چند کیلومتری؟
بسیاری از مردم عملا اولی را انتخاب کرده اند، آنها یک دریاچه بسیار وسیع اما با عمق ناچیز چند سانتیمتری هستند. آنها همهچیز را میدانند اما از هر چیزی یک مقدار کم بلدند. آنها درباره سیاست، انرژی هستهای، مذهب، روانشناسی، اقتصاد، پزشکی، کسبوکار و خلاصه هر چیزی که فکرش را بکنید اطلاعاتی دارند و هرجایی بتوانند اظهار فضل میکنند. اما این اطلاعات وسیع و سطحی هیچ کمکی به بهبود زندگیشان نکرده و نخواهد کرد.
فقط درصد کمی از افراد هستند که عمیق شدهاند. آنها در یک یا حداکثر دو موضوع متخصص و صاحبنظر هستند. عمیق و دقیق هستند. آنها کسانی هستند که اظهارنظرشان در آن زمینه محکم، موثق و قابل اعتبار و قابل استناد است و عموماً این افراد بابت این علم و اطلاعات تخصصی درآمد بسیار بالایی نیز دریافت میکنند.
پروفسور سمیعی شاید از سیاست یا اقتصاد هیچ سررشتهای نداشته باشد اما در علم جراحی مغز و اعصاب سرآمد است. یک ورزشکار شاید بلد نباشد یک بیت شعر را از حفظ بگوید، (صحنهای که سالها قبل در تلویزیون دیدم: مجری از یک ورزشکار بسیار معروف خواست یک بیت شعر از حفظ بخواند و ایشان گفت: بلد نیستم.) یا ممکن است بسیاری از سیاستمداران دنیا را نشناسد، این ازنظر من هیچ اشکالی ندارد مهم این است که در رشته تخصصی خودش بدرخشد.
متأسفانه ما در تمام زمینهها خودمان را صاحبنظر میدانیم. باور ندارید! کافی است در مترو یا تاکسی بگویید فلان بیماری را دارم یا سرم درد میکند آنوقت به ناگاه متوجه میشوید چقدر پزشک فوق تخصص دوروبرتان بوده و شما خبر نداشتهاید.(!)
«متخصص در یک زمینه و نه مدعی در تمام زمینهها»
این بهترین جملهای است که تمام مطالب را بهروشنی بیان میکند.
بهشخصه اصلاً دوست ندارم اطلاعات عمومیام را افزایش دهم. به نظرم اطلاعات عمومی یک فریب است. من جدول حل کردن را هرگز دوست نداشته و نخواهم داشت. اطلاعات عمومی اسمش رویش است: اطلاعاتی که برای عموم است نه برای خواص. اطلاعات عمومی هیچ کمکی به بهبود کیفیت زندگی شما نمیکند. اطلاعات عمومی درآمد شما را بهبود نمیبخشد، روابط شما را با اطرافیان مؤثرتر نمیکند. خوشبختی شما را تضمین نمیکند. اگر بهجای تبدیل کردن ذهن به یک انباری بزرگ از اطلاعات بیارزش و زرد آن را با دانش تخصصی جایگزین کنیم تمام جنبههای زندگیمان بهبود پیدا میکند.
یک خاطره
یکی از دوستانم سالهاست در یک زمینه تخصصی کتاب میخواند، کتاب مینویسد و تحقیق و تدریس میکند و هماکنون در آن حوزه خاص آموزشی در ایران نفر اول است و رقبایش با اختلاف بسیاری بعد از او قرار دارند. جالب است بدانید درآمد ماهیانه ایشان بیش از ۱۶۰.۰۰۰.۰۰۰ تومان است. بله درست خواندید صد و شست میلیون تومان درآمد ماهیانه و نه سالیانه. واحد پول هم تومان است نه ریال. جالب است بدانید ایشان در منزلشان دستگاه تلویزیون ندارد و زمینه مطالعاتی ایشان فقط و فقط در همان حوزه است. چون رقم دقیق درآمدشان را ذکر کردم از ذکر نام و حوزه تخصصی ایشان صرفنظر میکنم چون ایشان فرد نسبتاً مشهوری نیز هستند.
پی نوشت: این عدد برای سال ۱۳۹۳ است و الان خیلی بیشتر شده است.
یک کتاب بسیار خوبی درزمینه ی کسبوکار نوشتهشده به نام «تافتههای جدا بافته» در این کتاب نویسنده آقای «مایکل گلدول» به قانون جالبی به نام قانون ۱۰.۰۰۰ ساعت اشاره میکند. ایشان میگوید در هر حوزهای با ۱۰.۰۰۰ ساعت کار تخصصی و تمرین شما تبدیل به یک متخصص جهانی در آن زمینه میشوید. اگر یک سال را ۵۰ هفته در نظر بگیریم و در هر هفته نیز ۵ روز و هر روزنیز ۸ ساعت کارکنیم بهطور دقیق ۵ سال زمان میبرد تا ما یک متخصص تراز اول در سطح جهانی شویم.
البته جالب است که ایشان میگوید اگر بخواهیم در کشورمان جزو نفرات برتر آن حوزه شویم فقط ۳ سال از این ۵ سال را کارکنیم کافی است.
۵۰ هفته * ۵ روز * ۸ ساعت = ۲۰۰۰ ساعت
۲۰۰۰*۵ سال=۱۰.۰۰۰ ساعت

تخصص در یک زمینه و نه مدعی در همه زمینه ها (طرح از همشهری جوان)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.