قانون شماره ۲۹-قانون تکامل
این قانون میگوید همهچیز بهتدریج و آرامآرام اتفاق میافتد. رشد شخصی، موفقیت مالی، رشد کسبوکار و همهچیز. اساس جهان هستی بر رشد پلهپله و تدریجی است. خداوند نیز میفرماید: ما زمین و آسمان را در شش روز آفریدیم.
مثالهایی از این قانون:
- پروفسور سمیعی مانند همه ما مقاطع دبستان، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه را گذرانده است.
- کمپانی معظم کوکاکولا در سال اول خود فقط ۲۵ بطری نوشابه فروخت.
- هنری فورد اولین اتومبیل را با امکانات اولیه و ابتدایی و بسیار ساده طراحی کرد.
- بزرگترین نویسندهها وقتی به اولین کارشان نگاه میکنند از ضعف و اشتباهات بسیارشان خندهشان میگیرد.
- کامپیوترهای اولیه چند تن وزن داشتند. سیستمعاملهای اولیه را یادتان هست.
- تمام کارآفرینان بزرگ کارشان را از یک کارگاه کوچک، یا حتی از زیرزمین منزلشان آغاز کردند.
این مثالها نشان میدهد برای موفقیت در هر کاری باید آرامآرام پلههای ترقی را طی کنیم، نباید انتظار داشته باشیم بهطور جهشی موفق شویم. آسانسور موفقیت خراب است باید از پله بالا برویم. وقتی این قانون را درک کنیم (درک آن آسان است، پذیرش و عمل به آن دشوار است.) دیگر دنبال موفقیت یکشبه و پولدار شدن ناگهانی نمیرویم. برای شروع کسبوکار وام کلان نمیگیریم. با امکانات لوکس گرانقیمت کسبوکارمان را شروع نمیکنیم بلکه با همان امکانات موجود کارمان را آغاز میکنیم. خیلیها چون این قانون را نفهمیده یا درک نکردهاند بیماری کمالگرایی رادارند. آنها دست به عمل نمیزنند. هیچ کاری را شروع نمیکنند. همیشه در حال آمادگی هستند تا روزی با آمادگی %۱۰۰ کارشان را شروع کنند. همیشه در حال نظریهپردازی و ایده دادن هستند اما دست به هیچ اقدامی نمیزنند و وقتی دیگران کاری را انجام دادند میگویند اینکه چیزی نیست این ایده من بود. (!) درحالیکه قانون تکامل میگوید آمادگی در دل کار به دست میآید. تکامل و بهتر شدن وقتی به دست میآید که کارمان را شروع کنیم.
به نظر شما کدام گزینه صحیح است:
- آماده، هدف، شلیک
- آماده شلیک هدف
مطمئنم بیشترتان گزینه یک را انتخاب کردهاید از کودکی به ما گفتهاند آمادگی پیدا کن و بعد دقیق هدفگذاری کن و بعد شلیک کن. اما در کسبوکار و زندگی واقعی اینطور نیست. باید شلیک کرد و آنقدر شلیک کرد تا با تمرین و تجربه هدف را بزنیم. لازم نیست همه جزئیات را همین الآن و در ابتدای کار بدانید باید شروع کنید در میان کار یاد میگیرید. فرمولی که من برای خودم دارم این است: اگر در کاری %۵۰ آماده بودم کار را شروع میکنم ولی همچنان به آمادگی ادامه میدهم تا کاملاً به کار مسلط شوم.
شلیک باعث میشود وقتمان و عمرمان را خیلی نسوزانیم. اگر مسیر یا روشمان نادرست بود سریعاً اصلاحکرده و مسیر و روش دیگری را انتخاب کنیم.
این کار ضریب خطا دارد. اشتباه کردن دارد. زمین خوردن دارد. ولی قانون جهان اینگونه است که تا اشتباه نکنی موفق نمیشوی. تا زمین نخوری راه رفتن یاد نمیگیری. کسی که تابهحال اشتباه نکرده هیچ کار بزرگی نیز انجام نداده است. در ستایش اشتباه کردن باید نوشت.
فردی را میشناسم که باافتخار از خود یاد میکند که من در زندگیام هیچ اشتباهی نداشتهام.کسی تابهحال کلاهم را برنداشته است.تابهحال متضرر نشدهام و کاملاً هم درست میگوید. اما نکته غمانگیز اینجاست که ایشان هیچ موفقیت قابلتوجهی نیز ندارد. هیچ کار بزرگی انجام نداده است. یک زندگی ساده کارمندی بدون هیچ پیشرفت و اقدام بزرگی. بله. درست است. دیکته نانوشته غلط ندارد. کسی که رانندگی بلد نیست و هیچ ماشینی را نرانده است، نباید به اینکه تابهحال جریمه نشده یا تصادف نکرده افتخار کند. بنیانگذار «ورد پرس» (ورد پرس یک سیستم مدیریت محتوا یا به زبان ساده، یک سایت ساز است.) یک جمله فوق طلایی دارد که بهخوبی قانون تکامل را نشان میدهد. (باور میکنید آرزو داشتم این جمله را من گفته باشم!) ایشان میگوید:
“محصول اولت باید توش شرمندگی باشه. اگر محصول اولت کامل بود خیلی دیر اقدام به عرضهاش کردی.“
یک خاطره
زمانی که میخواستم اولین کتابم را بنویسم چون اولین کارم بود و تجربهای در این زمینه نداشتم دچار استرس بودم، استرس مجوز، استرس چاپ، استرس پیدا کردن ناشر، استرس فروش و … اما با خودم فکر کردم برای این کار اولین قدمی که باید بردارم چیست؟ اولین قدم تایپ دستنوشتههایم بود. بلافاصله اقدام کردم و آنها را تایپ کردم. قدم بعدی ویرایش آنها بود. در همین زمان متوجه شدم هماتاقی یکی از دوستانم ویراستار است و ایشان بزرگوارانه پذیرفتند که کتابم را ویرایش کنند. بعدازآن قدم بعدی پیدا کردن ناشر بود که آنهم در زمان خودش بهخوبی انجام شد و بقیه کارها شامل مجوز، فیپا، صفحهآرایی، طرح جلد و چاپ تماماً توسط تیم ناشر انجام شد؛ بنابراین در شروع هر کاری باید قدم اول را برداشت و بعدازآن قدم دوم و بعد قدم سوم و همینطور تا آخر.
تفاوت انسانهای موفق با ناموفق این است که انسان موفق قدم اول را اجرا میکند بعد به ترتیب سراغ قدم بعدی میرود. انسان ناموفق آن را اجرا نمیکند و با خود میگوید برفرض که آن را انجام دادم خب بعدش چی؟

ایمان که کامل شود پشت سرش عمل ظاهر می شود.(طرح از همشهری جوان)
سلام خدمت استاد عزیزم
شما دیروز در تایم استراحت سمینار به من گفتید که من کمال گرا هستم من نمیدونستم کمال گرایی یعنی چه بخاطر همین عبارت کمال گرایی رو سرچ کردم و فهمیدم کمال گرا به چه کسی گفته میشه در سرچ بعدی عبارت کمال گرایی رو همراه با آدرس سایت سرچ کردم تا مطالبی که راجع به کمال گرایی در سایت برام قرار دادید رو برام بیاره که به این مطلبتون بر خوردم، این مطلب رو بطور کامل خوندم اما نمیدونم برای اینکه این کمال گرایی رو بخوام کنارش بزارم چه کاری باید انجام بدم؟ کمال گراییم به قدریه که خیلی آزارم میده و کارام خیلی خیلی دیر پیش میره، مثلا حمام رفتنم ۴۰ دقیقه تا یک ساعت طول میکشه، همه ی کارام به شکل وسواس گونه ای انجام میشه و زمان و انرژی زیادی ازم گرفته میشه و این باعث میشه که کاری رو به عهده نگیرم و خود من اینو نمیخواد اما خود کمال گرام بر خود من غلبه کرده و نمیتونم کاری که از دیدم عالی نیست رو بپذیرم و این کمال گرایی باعث شده که من خروجی خیلی کمی از کارام داشته باشم و این خیلی خیلی بده. لطا اگه میشه برای نجات از کمال گرایی منو راهنمایی کنید. با تشکر