قانون شماره ۳۰-رسالت زندگیام
وقتی صحبت از رسالت به میان میآید همه ما یاد درسهای دینی مدرسه و پیامبران میافتیم؛ اما واقعیت این است که فقط پیامبران دارای رسالت نبودهاند بلکه تکتک انسانهای روی زمین دارای رسالتی هستند و باید رسالت وجودی خود را کشف کنند و در جهت آن قدم بردارند. همه ما پیامبر هستیم و یک پیامی برای دیگران داریم. ما باید پیوسته از خود سؤال کنیم رسالت من در این کره خاکی چیست؟ من برای چه هدف و منظوری آفریدهشدهام.مأموریتی که در این جهان هستی به عهده من گذاشتهشده چیست؟ آیا در جهت مأموریت ام قدم برمیدارم.
بر آن آدمی باید گریست که عمرش را هدر داد؛ نه ردپایی از خودش برجا گذاشت و نه اثری ماندگار خلق کرد. نه گرهای از کار خلق باز کرد و نه خدمتی به جهان هستی نمود. هر آدمی میتواند از سرمایههای بیشمارش جهت خدمت به جهان هستی استفاده کند. سرمایههایی چون وقت، مال، آبرو، جان، امکانات مادی، بیان و … همه ما وظیفه داریم زندگی ابنا بشر را بهتر کنیم ولو حتی به اندازه چسب زدن به پولی پاره و کهنه.
من خودم خیلی فکر کردم، با خیلیها مشورت کردم، خیلی کشمکش ذهنی سنگین چندماهه با خودم داشتم و خیلی کلاس و سمینار رفتم تا توانستم رسالتم را پیدا کنم. فهمیدم رسالت من کمک به انسانهاست تا کیفیت زندگیشان را بهبود ببخشند. کمک به انسانهاست تا تغییر کنند. کمک به انسانهاست تا به موفقیت برسند و بتوانند نیروی شگفتانگیز درونشان را پیدا کنند و خوشبختانه راه و مسیر درست برای این هدف را نیز یافتم. راهی که تا پایان عمر در آن قدم خواهم برداشت و هیچچیز مرا از آن جدا نخواهد کرد الا مرگ. هرچند برای بعد از مرگم نیز فکر کردهام و همین کتابی که در دست شماست و البته بقیه آثارم، یک میراث ماندگار است تا بعد از مرگم نیز بتوانم پیامم را به دیگران برسانم.خوشحالم که کارهایم هرچقدر هم کوچک و بی ارزش، اما بزرگترین و ارزشمند ترین کارهایی بوده که بلد بوده ام انجام دهم و این به من آرامش می دهد. نیچه یک جمله طلایی دارد «اگر کسی چرایی زندگیاش را پیدا کند با هر چگونگیای خواهد ساخت» منظور از چرایی همان رسالت زندگی است. من اکنون چرا زنده هستم؟ چرا به من اجازه ادامه زندگی دادهشده است؟ برای چهکاری و چه هدفی باید زنده بمانم؟ مقصود از خلقت من چه بوده؟ مقصود از ادامه حیات من چیست؟ اینها سوالاتی است که هر فردی باید پاسخ آن را برای خود پیدا کند. باور کنیم که یک اسم و فامیل و همین دستوپا و گوش و استخوان نیستیم بلکه یک نیروی معنوی و تکهای از خداوند هستیم. تصمیم بگیریم و عهد ببندیم که انسان بزرگی شویم. انسان درستکاری شویم. منشأ اثر باشیم. کاری کنیم که ناممان در کره خاکی جاودان شود. کاری کنیم وقتی دستآخر زیر تابوتمان را گرفتند و پرسیدند: آیا او آدم خوبی بود. همه با صدای بلند فریاد بزنند:
بله او آدم خوبی بود.
یک خاطره:
یادم میآید در سمیناری بودم سخنران، جمله تأملبرانگیزی گفت که هنوز در خاطرم مانده است؛ ایشان فرمودند: آقایان، خانمها: من به شما پیشنهاد میکنم از الآن تا آخر عمرتان نگران روزیتان نباشید. هیچکس در دنیا باکمی مغز و اندکی زور بازو، گرسنه نمیماند؛ بروید دنبال توسعه و رشد خودتان و خدمت.
همانجا به خداوند گفتم:
خدایا خودت میدانی، من آدم بهدردبخوری هستم. هر جا باشم، خیر ایجاد میکنم. پس منو لنگ پول نکن. هرکسی کنارم باشه، برایش ارزش ایجاد میکنم. خدایا منو ثروتمند کن و مسائل منو حل کن تا بتونم به رشد و توسعه و خدمت و رسالتم فکر کنم.

رسالت زندگی من یادگیری و یاددهی است.(طرح از همشهری جوان)
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.