آموختههای من از کتاب «Rework» برای مدرسان و سخنرانان(کتاب ۱۴)
کتاب rework (دوباره فکر کن/بازنگری) یک کتاب بسیار بسیار (دو بار بسیار!) عالی برای تمام صاحبین و علاقهمندان به بیزینس است. من از دیدگاه یک مدرس و یک کسبوکار «آموزش محور» این کتاب را خواندم و بخشی از مطالب آن را اینجا مرور خواهم کرد. اگر صاحب بیزینسی هستید و قرار باشد فقط در زندگیتان یک کتاب بخوانید همین کتاب کافی است. قطعاً بعد از خواندن کتاب مجبور میشوید دوباره و دهباره فکر کنید!
مشخصات کتاب
نام: دوباره فکر کن، یه جور دیگه هم ممکنه
نویسندگان: جیسون فرید، دیوید هنسون
مترجم: عزیز میردار، سید محمد اعظمی نژاد
ناشر: موسسه خدمات فرهنگی رسا
چاپ اول: ۱۳۹۵
قیمت: ۱۹۰۰۰ تومان
مشخصات: ۲۶۴ ص
کیفیت ترجمه: ۱۰ از ۱۰
کیفیت کاغذ و طراحی: ۱۰ از ۱۰
کیفیت محتوا: بسیار عالی و یونیک ۱۰ از ۱۰
پیشنهاد برای خواندن: ۱۰ از ۱۰
تهیه کتاب دوباره فکر کن: reworkbook.ir
نکته ارزشمند: کتاب به یک عالمه میکرو کانتنت تقسیمشده (هر موضوع و زیر عنوان حداکثر ۲ صفحه دربارهاش گفتهشده) بنابراین خواندنش بسیار لذتبخش و شیرین شده است.
نکته جالب: ایده تأسیس میزبانفا (که به نظرم بهترین شرکت هاستینگ کشور است) از کتاب دوباره فکر کن بوده است.

بخشی از پیشگفتار مترجمان کتاب دوباره فکر کن
ما کتابهای زیادی در ارتباط با مدیریت، کارآفرینی و کسبوکار خواندهایم
ولی تا قبل از خواندن کتاب “دوباره فکر کن” شانس این را نداشتیم،
کتابی بخوانیم که با جملاتی صریح، مثالهایی واقعی و ادبیاتی جسورانه دست ما را
بگیرد و مستقیم به اصل موضوع برساند.
بله، “دوباره فکر کن” اینچنین است. نویسندگان این
کتاب تجربیات و اصول حاکم بر کسبوکار خود را دست و دلبازانه در اختیار خوانندگان
خود گذاشتهاند. زمانی که شما در حال خواندن این کتاب هستید، این احساس را دارید
که مقابل شومینه، روی صندلی راحتی لمدادهاید و از دوستی موفق و باتجربه، درسهای
زندگی میگیرید.
سید محمد صدر هاشمی نژاد مؤسس اولین بانک خصوصی ایران (اقتصاد نوین):
مهمترین نکتهای که از مطالعه کتاب دوباره فکر کن آموختم همان جمله «دوباره فکر کن» است.

مرتضی حیدری مشاور کسبوکار و مجری تلویزیون:
کتاب دوباره فکر کن اغلب اصول و باورهای مرا به چالش کشید، نویسندگان این کتاب به طرز شگفتانگیزی مجابم کردند از اول دوباره فکر کنم.

کاربردی سازی مفاهیم کتاب «دوباره فکر کن» برای مدرسان و سخنرانان
۱-planning is guessing برنامهریزی حدس و گمان است!
برنامهریزی بلندمدت برای کسبوکار یک فانتزی است! خیلی عوامل هست که کنترل را از شما میگیرند. برنامههای بلندمدت چیزی جز حدس و گمان نیستند. وقتی کاری را شروع میکنید بیشترین اطلاعات را در اختیاردارید نه قبل از آنکه کاری را انجام دهید. باوجوداین چه زمانی یک برنامه را تهیه میکنید؟ معمولاً قبل از اینکه حتی آن را آغاز کرده باشید که این بدترین زمان برای یک تصمیمگیری بزرگ است. خیلی به دوردست فکر نکنید. جایی برای اقدامات بداهه و فرصتهایی که در مسیر فراهم میشود باز بگذارید.
مثال ۱: یکی از اساتیدی که الآن دوره تربیت استاد برگزار میکند و به دوره پنجم رسیده است اصلاً در ابتدای کارش چنین برنامهای نداشت و این دوره را به پیشنهاد یک برگزارکننده کلید زد و حتی پس از مدتی قبل از شروع دوره اول از برگزاری آن کاملاً منصرف شده بود، اما هماکنون تمام تمرکزشان روی این دوره است و اصلیترین دوره ایشان است.
مثال ۲: زمانی که «اینجا ایونت» را راهاندازی کردم اصلیترین برنامه و هدفم برگزاری ایونت های ارزان ۱۰ هزار تومانی مثل کافه ایونت بود! درصورتیکه اولین ایونت مان ۲۵ هزار تومان قیمت بلیت اش بود و سه ماه بعد تور ۳ میلیون تومانی برگزار کردیم!
مثال ۳: آقای امیر شریفی با هدف ترجمه و دوبله محصولات آموزشی خارجی وارد صنعت آموزش شد و بعد از چند ماه ۱۸۰ درجه شیفت کرد به سمت تولید محتوای شخصی و تدریس مباحث رشد فردی
مثالهای بسیار زیادی در ذهنم هست که از حوصله این نوشته خارج است اما در یک کلام باید گفت:
تو پای در راه بنه و هیچ مپرس راه خود گویدت چون باید کرد
۲-بیزینس تان را الکی فربه نکنید.
اگر من بگویم یک کارآفرین ۵۰۰ نفر پرسنل دارد احتمالاً خیلیها جیغ و سوت و هورا برایش بکشند اما اگر بگویم تیم فلان سخنران فرض کنید مثلاً سید حسین … کلاً ۴ نفر است (خودش، همسرش و یک فرد دیگر و لپ تاپش!) احتمالاً کسی برایش دست نزند. اما اگر بگویم درآمد این تیم ۴ نفره بیشتر از اولی است چی؟
اگر بگویم مثلا نیما کیمیایی (مدرس فروش) دفتر ندارد آیا باید گفت بیزنس ایشان بزرگ نیست!
هیچ ارتباطی بین رشد کسبوکار و تعداد نفرات آن وجود ندارد.
کسبوکارتان هر چه چابکتر بهتر. بد نیست بدانید شرکتهای بزرگ آرزو دارند چالاک و انعطاف پذیر بشوند و شرکتهای کوچک دوست دارند فربه بشوند!
باز هم خوبه بدونید که یه شرکتی مثل فیس بوک وقتی مثلاً اینستاگرام یا واتس اپ را میخرند دوست دارند مدیریت دست خود اونها باشد و به اصطلاح به ترکیبشون دست نزنند چرا؟ چون میدانند اساساً بزرگ شدن با چابکی و تغییرات سریع تناقض دارد.
ممکن است اندازه مناسب برای شرکت شما ۵ کارمند باشد یا ۴۰ کارمند یا ۲۰۰ کارمند. یا حتی فقط خودتان و یک لپ تاپ. پس لطفاً آهسته رشد کنید و ببینید چه چیزی درست است. از اینکه یکی از اهداف شما داشتن کسبوکاری کوچک باشد نترسید. هر کسبوکاری چه بزرگ و چه کوچک اگر سودآور و پایدار باشد قابل افتخار است.
۳-Be a starter آغازگر باشید.
چه میشد اگر به جای واژه کارآفرین، میگفتیم آغازگر.
هرکسی که کسبوکار جدیدی آغاز میکند یک آغازگر است.
برای این کار نیازی به مدرک mba یا تحمل ریسکهای شدید نیست. فقط نیازمند یک ایده، مقداری اعتماد به نفس و حرکتی برای شروع است. یادتان نرود کاری که انجام میدهید اهمیت دارد نه چیزی که به آن فکر میکنید یا می گویید یا برای آن برنامه میریزید. اگر فکر میکنید ایده شما ارزشمند است سعی کنید آن را عرضه کنید. ایدهها ارزان و فراوان هستند. ایده پردازی بخش کوچک و بی اهمیت کار است موضوع اصلی آن است که چگونه آن را اجرا میکنید.
سالهاست که میخواهی کتابت را بنویسی: شروع کن
مدتهاست میخواهی محصولی تولید کنی: شروع کن
وبسایتی نداری: شروع کن
از برگزاری وبینار ترس داری: شروع کن
از پرزنت محصولت خجالت میکشی: شروع کن
یک راهکار برای افراد کامل گرا: محصول یا کتابت را تولید کن اگر راضی نبودی عرضه نکن. مهم اقدام کردن است.
استنلی کوبریک این توصیه را به فیلمسازان مشتاق دارد: یک دوربین در دست بگیرید و یک فیلم با هر نوع و موضوعی بسازید. کوبریک میدانست وقتی تازه کار هستید، نیاز به خلق کردن دارید. مهمترین چیز شروع کردن است. بنابراین یک دوربین بگیرید دکمه ضبط را بزنید و شروع به فیلمبرداری کنید.آغازگر بودن این خاصیت را دارد که وقتی کار را شروع میکنید در مییابید که هیجان و علاقه شما برای آن واقعی بوده یا فقط یک حس گذرا.
۴-هوای خودتان را داشته باشید.
سادهترین و مستقیمترین راه ایجاد یک محصول/خدمت عالی تولید چیزی است که خود به آن نیاز دارید. این به شما امکان طراحی چیزی را میدهد که نسبت به آن شناخت کامل دارید و خیلی سریع میتوانید متوجه خوبی یا بدی آن شوید. وقتی اول مشکل خودتان را حل میکنید همه چیز شفاف و روشن است چون دقیقاً می دانید پاسخ درست چیست. ضمناً میتوانید ارزیابی کیفی آن را به طور مستقیم و بدون حضور هیچ واسطهای انجام دهید. این رویکرد حل مشکل خود باعث میشود عاشق چیزی شوید که تولید میکنید.
مثال: دکتر شیری میگوید من دوره «نوجوان توانگر» را تولید کردم چون خودم در نوجوانیام درد دیده نشدن داشتم. سهیل شهیدی میگوید پیمنت ۲۴ را راه انداختم چون مشکل تبدیل درآمد ارزیام به ریال را داشتم.

۵- اگر از شما متنفرند، به خود نگیرید.
در بیزینس گاها افرادی از شما متنفر میشوند. آنها شما را متهم میکنند که فلان و فلان هستید. زندگی همین است در ازای هرکسی که عاشق شماست افراد دیگری نیز وجود دارند که از شما متنفرند. اگر هیچ کس از چیزی که می گویید آشفته نشود احتمالاً به اندازه کافی جدی نبودهاید (و احتمالاً بسیار خسته کننده هستید) گاهی نیز بسیاری از رقبایتان از شما متنفرند چون از شما عقب ماندهاند.
مثال ۱: یکی از اساتید دیجیتال مارکتینگ در حاشیه یک همایش به من گفتند آقای شیرمحمدیای کاش اسم فلان مدرس ایرانی را در کتابت (تکنیکهای رنگ کردن قناری) نمیآوردی؟ گفتم چرا گفت چون به نظر من ایشان یک رویافروش است. جالب است بدانید که آن استاد اتفاقاً موفق ترین و اثرگذارترین در حوزه خودش است.
مثال ۲: در یک همایش بودیم که مستر تیستر سخنرانی داشت. ایشان گفت من کلیپ این همایش را تو پیجم گذاشتم و مردم اومدن به فلان مدرس که داخل کلیپ بود (و جزو سخنرانان) یه عالمه فحش دادن. من ایشونو نمیشناختم اما تا این هجمه را دیدم گفتم به جان خودم این آدم تو کارش موفقه که اینقدر فحش بهش میدن!
توضیح: لزوماً فحش خور بودن ملاک موفقیت نیست اما می خوام بگم وقتی کسی فحش میخورد کمترین دستاورد اون آدم این بوده که دیده شده است. حالا به هر دلیلی. مثلاً خود مستر تیستر هم طرفداران خیلی پر و پاقرصی داره هم یه عده آدم ازش متنفرن و میان بهش فحش میدن.

۶- live it or leave it
یا جملات کسالت بار «مشتری مداری، احترام، صداقت، خدمات متمایز و استثنایی و …» را نگویید یا اینکه واقعاً به آنها باور داشته باشید و آن را زندگی کنید. مردم را احمق فرض نکنید. تجربه واقعی مشتریانتان باید با گفتههای شما همخوان باشد و چه بسا فراتر از قولهایتان باشد. من فرق بین مهربانی خالصانه و روباتی که صرفاً برنامه ریزی شده تا حرفهای زیبا بزند را می دانم.
۷- you need a commitment strategy not an exit strategy
ممکن است در بیزینس این جمله را زیاد بشنوید: استراتژی خروج شما چیست؟
(استراتژی خروج یک مفهوم کلیدی در برنامه ریزی است و تقریباً در مورد هر پروژهای مستقل از موضوع پروژه تعریف میشود. برخی توصیه میکنند که برای حصول موفقیت در هر کاری اعم از شغل، تحصیل، سفر و هرچیز دیگری باید بدانیم استراتژی خروج ما چیست؟ آیا راه بازگشت داریم؟ مترجم)
حتی در زمان شروع کار نیز این جمله را میشنوید. وقتی قبل از آنکه داخل آب شیرجه بزنید به بیرون آمدن از آن فکر میکنید اولویتهای شما وضعیت بدی پیدا میکند. آیا وقتی تازه وارد رابطه عاطفی میشوید برای جدایی برنامه ریزی میکنید؟ آیا در نخستین دیدار درخواست طلاق مینویسید؟ آیا صبح روز عروسیتان با وکیل خانواده ملاقات میکنید؟ این خنده دار نیست؟
شما به یک استراتژی تعهد نیاز دارید نه استراتژی خروج. باید فکر کنید که چگونه میتوانید موجب موفقیت و رشد پروژه خود شوید نه اینکه چگونه از کشتی بیرون بپرید.
۸- less is a good thing
ناله کردن و گفتن جملاتی مثل «من وقت یا پول یا نیروی کار یا تجربه کافی ندارم» را بس کنید. امکانات کمتر بهتر است. محدودیتها مزیتهایی در لباس مبدل هستند. منابع محدود مجبورتان میکند با هرچه در اختیار دارید کاری انجام دهید. در این شرایط هیچ جایی برای اتلاف چیزی وجود ندارد و این اجبار شما را خلاق میکند. تا به حال اسلحههایی را که زندانیان از صابون یا قاشق میسازند دیدهاید؟ آنها با هر آنچه در اختیار دارند چیزهایی میسازند. خلاق باشید تا با چیزهایی که از حداقلهای موجود به دست میآورید شگفت زده شوید؛ بنابراین قبل از آنکه برای هر چیزی آیه یاس بخوانید ببینید با چیزهایی که در اختیار دارید چه کاری میتوانید انجام دهید.
مثال: به عنوان یک مدرس اگر هزینه تبلیغات ندارید با تولید محتوا و سئو و به صورت ارگانیک بالا میآیید. اگر وقت کافی ندارید پس در انتخاب منابع یادگیری اهمیت گرا میشوید و هر کتابی را نمیخوانید و احتمالاً هر دورهای شرکت نمیکنید. اگر نیروی کاری ندارید سعی میکنید خودتان کارهای جانبی شغلتان را در ابتدا انجام بدهید و تجربه وسیعی از مهارتهای متنوع کسب میکنید. شما تفکر «کمتر بهتر است» را در کتاب و محتوایتان نیز رعایت میکنید و برخی صفحات را حذف میکنید تا محتوا چگالتر و غنیتر شود.
۹- first basics. then detail
در ابتدای کار از جزییات چشم پوشی کنید.معمارها تا کف سازی ساختمان تمام نشود به نوع کاشی حمام و نوع برند سینک فکر نمی کنند.آنها می دانند در مورد این جزییات بهتر است بعدا تصمیم بگیرند.اگر در مورد ایده خود خیلی زود به جزییات بپردازید ناسازگاری و تعلل بروز پیدا می کند.در این صورت درگیر چیزهایی می شوید که واقعا مهم نیستند و وقت خود را برای تصمیماتی هدر می دهید که در هر صورت قابل تغییرند.بنابراین ابتدا میخ اصول را بکوبید و بعدا نگران جزییات باشید.
مثال: می خواهید کتاب بنویسید یا محتوای آموزشی تولید کنید، طراحی گرافیکی، نامگذاری، قیمت، مارکتینگ، رنگ، مقدمه، ابزار های ویرایش و خیلی چیزهای دیگر جزو جزییات هستتند. در اینجا اصول و ستون محتوای شماست.اگر محتوا را حذف کنیم شما دیگر هیچ چیزی ندارید پس فعلا محتواست که اهمیت دارد.
به قول استاد بقوسیان در تاکشو: بیزینس با کامپیوتر مک، مبلمان شیک، اجاره دفتر و گرفتن منشی شروع نمی شود بیزنس با مشتری یابی شروع می شود.

۱۰- وقفه دشمن بهره وری است.
چرا اغلب افراد صبح زود و یا نیمه شب بهره وری بالایی دارند؟ دلیل واقعی اش این است که در این زمان ها هیچ کس دور و برتان نیست.در طول روز نویز فراوان است.ایمیل.شبکه های اجتماعی، تماس تلفنی، آدم ها، مکالمات، جلسات و هر چیز دیگری.
این وقفه ها باعث اختلال در کار می شوند و اختلال یعنی انجام ندادن کارها.
وقتی به طور دائم در چرخه استارت استاپ، استارت استاپ قرار بگیرید آن وقت حتی نمی توانید کارها را به طرز صحیح و مفیدی انجام دهید خلاقیت پیشکش!
باید وارد منطقه تنهایی تان شوید.زمان تنهایی طولانی مدت موجب بیشترین بهره وری می شود.منطقه تنهایی موقعیتی است که جادوی بهره وری واقعی در آن رخ می دهد.
لزوما نباید اول صبح تنها باشید پیشنهاد می شود در طول روز برای خودتان قانونی بگذارید و حداقل ۴ ساعت تنها باشید.حتی می توانید یک روز در هفته را روز بدون صحبت تعیین کنید (این ایده یک روز سکوت را هنوز خودم تست نکرده ام)
در زمان تنهایی، پیامک، تماس تلفنی، ایمیل و جلسات را کنار بگذارید.فقط بنشینید و بدون حرف کارتان را انجام دهید.وقتی بهره وری تان را ببینید شگفت زده خواهید شد.روز شما در محاصره وقفه هاست.مبارزه با این وقفه ها بر عهده خودتان است.

مثال۱:
در اوایل کارم تصمیم گرفتم به همراه دوستم در آفیسم فعالیت کنیم.ایده ام این بود که همفکری و مشارکت و انگیزش در این مدل کار کردن بیشتر می شود.اما اشتباه می کردم.الان که تنهایی فعالیت می کنم بهره وری ام عالی شده است و با یقین می گویم تنهایی منبع بی پایان قدرت و رشد است.
مثال۲: شاهین کلانتری و محمدرضا شعبانعلی دو نمونه از اساتیدی هستند که بسیار به این تنهایی انتخاب شده توصیه می کنند.دستاورد ها و مدل سبک زندگی خودشان نیز موید این نکته است.
نوشته مرتبط از شاهین جان کلانتری: اگر واقعا می خواهید کار کنید.
پی نوشت: مدل من این گونه است که من تمام طول هفته تنها فعالیت می کنم و یک روز هفته را به کار مشترک، مصاحبه و بارش فکری با دوستانم اختصاص می دهم.
۱۱- go to sleep
همانطور که در مقاله ضرورت گرایی گفتم کم خوابی افتخار نیست ابلهی است.
اگر به اندازه کافی نخوابید بعدا تاوان آن را پس می دهید.تاوان آن از دست دادن خلاقیت، روحیه و نگرش است.
اگر بی خوابی بکشید خلاقیت اولین قربانی آن خواهد بود.کج خلقی ، خستگی و از دست دادن روحیه از دیگر هزینه های کم خوابی هستند.تحت تاثیر افرادی که در مورد کم خوابی نوعی احساس غرور مازوخیستی دارند قرار نگیرید چون حتما در نهایت آسیب می بینید.
با افتخار می گویم که من هرگز هرگز از خواب خود نمی زنم و روزانه حداقل ۸ ساعت می خوابم.

۱۲-focus on you instead of they
به اینکه رقبا چه می کنند بها ندهید.
رقبایم الان چه می کنند؟ قرار است چه بکنند؟ چگونه واکنش نشان دهم؟
موارد بالا یک مشغولیت ذهنی زیادی برای شما ایجاد می کند.قرار نیست هر حرکت کوچک رقبا را تجزیه تحلیل کنید.این باعث استرس و اضطراب وحشتناکی در شما می شود.چه دلیلی دارد نگران چیزی یا کسی باشید که کنترلش دست شما نیست.به جای آن بر خودتان تمرکز کنید.چیزی که در کسب و کار خودتان اتفاق می افتد مهمتر از چیزی است که در کسب و کار دیگران رخ می دهد.وقتی زمان خود را صرف نگرانی در مورد افراد دیگر می کنید نمی توانید آن زمان را صرف بهبود خودتان کنید.

مثال: از دو مدرس درجه یک ایرانی شنیدم که گفتند ما هیچ مدرس ایرانی را فالو نمی کنیم و همه را unsubscribe کرده ایم.به قول جف بزوس: به جای رقابت با رقبا به مشتریانتان فکر کنید.
نوشته مرتبط: ۱۰ ویژگی یک مدرس مرجع و استاد درجه یک

۱۳- go behind the scene
به پشت صحنه بروید.
در کسب و کارتان به افراد اجازه بدهید پشت صحنه بیایند و به آنها نشان دهید کسب و کارتان چگونه کار می کند.خودتان فیلم مستند کسب و کارتان را بسازید و منتظر دیگران نمانید.حتی اگر شغلتان شعبده بازی نیست باز هم مردم کنجکاوند از فوت و فن همه کسب و کارها سر در بیاورند.به همین دلیل تورهای بازدید از کارخانه یا تصاویر پشت صحنه فیلم ها برای مردم جذاب است.اگر به افراد اجازه دهید پشت پرده کارتان را بدانند نوع رابطه شما با آنها تغییر می کند.در این صورت حس می کنند پیوندی با شما دارند و به جای اینکه فکر کنند شرکتی ناشناخته هستید شما را با یک هویت انسانی می بینند.کسانی که شاهد تلاش و سخت کوشی شما در چیزی که می فروشید باشند، سطح عمیق تری از شناخت و قدردانی را برای کاری که انجام می دهید خواهند داشت.
۱۴- fake نباشید.
مردم از گل مصنوعی بدشان می آید اما گل طبیعی را دوست دارند با اینکه گل طبیعی پژمرده می شود و گل مصنوعی بدون عیب است و هیچ تغییری نمی کند.در کسب و کار گل مصنوعی نباشید.سعی نکنید کامل و پرفکت به نظر برسید.هیچ کس خواهان ارتباط با افراد تمام و کمال نیست.از اینکه نقص های خود را نشان بدهید نترسید.عیب و نقص داشتن امری طبیعی است و واکنش افراد به آن نیز طبیعی است.به همه نشان دهید واقعا چه هستید خوب یا بد.درعدم کمال زیبایی خاصی وجود دارد.
به بیان زیباتر: در هرچیزی که می سازید هارمونی را بگنجانید.جلای بیش از حد روح اشیا را از بین می برد و آنها را همچون روبات می نمایاند.
نقاب حرفه ای گرایی را کنار بگذارید.هیچ اتفاقی نمی افتد اگر خودتان باشید.صادق بودن در مورد اینکه چه کسی هستید بسیار هوشمندانه است.از چیزی که هستید نترسید.از شخصیت واقعی خودتان دور نشوید.اگر بی آلایش، صادق و اصل باشید افراد احترام بیشتری برای شما قائل خواهند بود.

واقعا چقد خوبه محل کارت بیخ خونه ات باشه، تهرانی ها می دونن چی میگم


چکیده این یادداشت
۱-planning is guessing
۲–بیزینس تان را الکی فربه نکنید.
۳-Be a starter آغازگر باشید.
۴–هوای خودتان را داشته باشید.
۵– اگر از شما متنفرند، به خود نگیرید.
۶- live it or leave it
۷– you need a commitment strategy not an exit strategy
۸– less is a good thing
۹– first basics. then detail
۱۰– وقفه دشمن بهره وری است.
۱۱– go to sleep
۱۲-۱۲-focus on you instead of they
۱۳– go behind the scene
۱۴– fake نباشید.
تهیه کتاب دوباره فکر کن
سلام خدمت استاد شیرمحمدی عزیز
اتفاقا راجع به مورد آخر میخواستم به تلگرامتون پیام بدم ولی چون مواردی که تو مقاله گفته بودین تو ذهنم بود ولی خجالت کشیدم به بهتون پیام بدم.(چون هیچ مقاله ای مربوط به اون نبود که بخوام ایده ام زیرش کامنت کنم)
میخواستم بگم که راجع به زندگی شخصی “مدرسان درجه یک” یه مقاله درجه یک بنویسید یا فیلمی بسازید.
مثلا از صبح تا شبشون چه جوریه و یه هفته شون چه جوری میگذره.نه اینکه از صبح تا شبشون فیلم بگیرید بلکه مثل عکس هایی که گذاشتید محیط طبیعی پشت صحنه ها رو نشون بدید و هدف نهایی هم این باشه که مدرس ها چطوری زندگی میکنند و آیا از سبک زندگی شون راضی اند؟ (خودم آفیسم و محل زندگیم رو براتون تو تلگرام فرستادم)
اتفاقا منم یه اتاق دارم که خجالت می کشیدم ازش فیلم بگیرم بعدا و یا بخوام این مورد رو اجرایی کنم تو کسب و کار خودم ولی وقتی عکس های شما رو از آفیستون دیدم هم اون “هویت انسانی” که تو مقاله گفته بودید اتفاق افتاد هم منم درجا تو ذهنم فیلم از محل آفیسم ساختم (فیلم واقعیش بعدا حتما بهتون اطلاع میدم که ببینید خخخ)
و بلاخره این کتابم رفت توی لیست کتاب هایی که باید بخونم و اجراش کنم.
مقاله هم مثل همیشه از هر لحاظ عالی بود
آرزوی بهترین ها را برایتان دارم استاد عزیز
سلام میلاد جان
ممنون از کامنتت
انشالله در پست های بعدی خلاصه ای از تاکشو ها را قرار می دم که بخشی اش سوالات از سبک زندگی مدرسان هست.
و انشالله یه برنامه جدید هم دارم که مصاحبه با مدرسان جدید (به جز تاکشو) هست.
در رابطه با برنامه روزانه اغلب مدرسان هم یه جمله فقط بگم: به شدت متغیر.
درود بر جناب شیرمحمدی. انسانی مثل شما که اینقدر صادقانه تجربیات و مطالعاتش رو به اشتراک میزاره حتما اهل شنیدن انتقاد صادقانه هم هست. صادقانه بگم واقعا مطالبتون خیلی برای من کاربردی و تحول برانگیز هست. من سالها بود که به فکر نوشتن یک کتاب در زمینه روشهای یادگیری زبانهای خارجی هستم اما تا به امروز هیچ اقدام جدی در این مورد انجام نداده بودم. به وسطهای مقاله که رسیدم، مطالعه رو متوقف کردم و شروع کردم به نوشتن مطالب کتاب بدون هیچ نظم و قاعده ای. در بعضی موارد با توضیح نوشتم و در بعضی موارد هم فقط عنوان ها رو نوشتم. الان که دارم این متن رو مینویسم یک صفحه از کتاب رو نوشتم و برای حداقل ۳ الی ۴ صفحه هم عنوان دارم.
جملاتی از این مقاله که خیلی برام جالب و تامل برانگیز بود:
۱- برنامههای بلندمدت چیزی جز حدس و گمان نیستند. وقتی کاری را شروع میکنید بیشترین اطلاعات را در اختیاردارید نه قبل از آنکه کاری را انجام دهید.
۲- یادتان نرود کاری که انجام میدهید اهمیت دارد نه چیزی که به آن فکر میکنید یا می گویید یا برای آن برنامه میریزید.
باید وارد منطقه تنهایی تان شوید.زمان تنهایی طولانی مدت موجب بیشترین بهره وری می شود.منطقه تنهایی موقعیتی است که جادوی بهره وری واقعی در آن رخ می دهد.
۳- با یقین می گویم تنهایی منبع بی پایان قدرت و رشد است.
۴- قرار نیست هر حرکت کوچک رقبا را تجزیه تحلیل کنید.این باعث استرس و اضطراب وحشتناکی در شما می شود.چه دلیلی دارد نگران چیزی یا کسی باشید که کنترلش دست شما نیست.به جای آن بر خودتان تمرکز کنید.چیزی که در کسب و کار خودتان اتفاق می افتد مهمتر از چیزی است که در کسب و کار دیگران رخ می دهد.وقتی زمان خود را صرف نگرانی در مورد افراد دیگر می کنید نمی توانید آن زمان را صرف بهبود خودتان کنید.
ارادتمند مرتضی قلی نژاد ملکشاه
کارشناس ارشد و مدرس مهارتهای کارآفرینی
سلام مرتضی جان خیلی ممنون از کامنت پر مهرت. خیلی ممنون که نکاتی که برات مفید بوده را با ما به اشتراک می گذاری و اتفاقاً به نظر من یک نوع یادگیری توی همین کامنت ها اتفاق می افتد زمانی که شما مطلبی که برات مهم بوده یک بار دیگه اون را می نویسی و یادداشت می کنی این اثر خوبی توی یادگیری داره و بارها و بارها برای خود من تست شده.ارادت
یکی از جملات اول مقاله حالم رو بد کرد. به نظرم میزبان فا جز بدترین هاست. خواستم یک مگاکامنت (بر وزن مگاپست) بنویسم و با دلیل مدرک ثابت کنم ، اما همین مقدار کافی است. به نظر میرسه این شرکت از کتاب « قلعه حیوانات» الهام گرفته تا «ریورک».
مقاله ات عالی بود و باعث شد کتاب رو تهیه کنم.
قبلاً این کتاب رو با یک اسم دیگه به صورت پی دی اف خونده بودم و این بار با ترجمه متفاوت.
هر بار یک کتاب تکراری را می خوانیم چیزهایی جدید ی یاد میگیریم.
قلعه حیوانات!!!!
معلومه دل پری داری ها
سلام علیکم و وقت به خیر
از شما برای توجه به کتاب دوباره فکر کن سپاسگزارم
نوشتار و آموخته های شما جذاب و خواندنی بود.
آرزوی موفقیت و سلامتی دارم
با امتنان
سیدمحمداعظمی نژاد
رئیس کمیته آموزش و پژوهش-انجمن مدیریت ایران
website: hrjournalist.ir