چرا برخی مدرسان فحش میخورند؟
پیش نوشت: دیشب خیلی یه هویی دوست خوش فکر و خوبم محمد خیرآبادی این مقاله را برایم در تلگرام ارسال کرد و گفت بخون، اگر دوست داشتی در سایتت منتشر کن.من هم ذوق زده شدم و هم دیدم انصافا تحلیل قشنگی است.بنابراین بدون ویرایش خاصی آن را تقدیم شما می کنم. از جناب خیرآبادی به خاطر لطف های زیادش به بنده از جمله این مقاله تحلیلی اش، بسیار سپاسگزارم.
چرا برخی مدرسان فحش میخورند؟
طبق تحقیقات من سه عامل باعث میشوند یک مدرس فحش بخورد:
۱- احساسی که مدرس در مخاطبان خود ایجاد میکند
۲- طرز فکر مخاطبان مدرس
۳- تدریس مدرس
که هرکدام را بهصورت کامل باز خواهم کرد.
احساسی که مدرس در مخاطبان خود ایجاد میکند
گاهی اوقات مدرس چنان مدرک، دانش و تجربه خود را به مخاطبان نشان میدهد که انگار هیچکسی در دنیا توانایی رسیدن به آن را ندارد.
بهعنوانمثال میگوید من دارای مدرک … از کشور … با …. سال تجربه هستم که اینجا دارم این موضوع را تدریس میکنم!
مخاطبی که این موضوع را میبیند چه احساسی دارد؟
من که فلان مدرک از فلان کشور رو ندارم و نمی تونم بگیرم. من که تجربه ایشون رو ندارم. پس هیچوقت نمی تونم در این زمینه موفق شوم.
مخاطب ابتدا در مقابل بت استاد احساس حقارت میکند و بعد این احساس حقارت ابتدا به شیوه فحش به جامعه و سپس فحش به خود استاد به او برمیگردد.
مراقب باشیم بهعنوان استاد چه حسی به داریم به مخاطب خود منتقل میکنیم.
طرز فکر مخاطب
طرز فکر مخاطب یعنی نگرش او نسبت به موضوعات چگونه است. بر اساس کتاب «طرز فکر» نوشته خانم «کارل دوک» دو نوع طرز فکر داریم: طرز فکر ایستا و طرز فکر رشد.
مخاطبان مدرس چنانچه طرز فکر ایستا داشته باشند، مدرس هر کاری هم انجام دهد، توسط این مخاطبان فحش خواهد خورد.
زیرا در این طرز فکر مخاطب خود را قربانی شرایط میداند و هیچگونه تغییر و رشدی را امکانپذیر نمیداند. پس اگر به او بگویید کتاب بخوان یا این دروه را شرکت کن شما را مسخره خواهد کرد یا بهانه میآورد.
در مقابل نتایج دوره که مدرس نشان میدهد این مخاطبان خیلی فرهیخته باشند غر میزنند یا بهانه میآورند اگر هم فرهیخته نباشند رسماً فحش میدهند.
حال اگر مخاطب مدرس، طرز فکر رشد داشته باشدو خود مدرس هم کاری نکند که فرد احساس حقارت کند، مخاطب مدرس با دیدن نتایج دورهها بیشتر انگیزه میگیرد؛ زیرا طرز فکر رشد اینگونه است که فرد به دنبال راهحل است تا بتواند نتایج لازم را به دست آورد. میداند که میشود. پس به دنبال نحوهٔ شدن میگردد.
حال ما بهعنوان مدرس چهکاری باید انجام دهیم؟
سعی کنیم در سایت و شبکههای اجتماعی محتوای آموزشی خود را طوری طراحی کنیم که این طرز فکر در مخاطب ایجاد شود که اولاً: با این شرایط میشود دوما: تو هم میتوانی!
یعنی سعی کنیم طرز فکر رشد را نیز همراه با دیگر آموزشها به مخاطب خود یاد دهیم.
تدریس و محتوای مدرس
سومین عاملی که باعث میشود مدرسان فحش بخورند، تدریس و محتوای آنهاست.
اگر محتوا و شیوه تدریس شما باعث نمیشود که مخاطب شما چیزی یاد بگیرد یا اینکه قولی که بهش دادید عملی نمیشود قطعاً فحش خواهید خورد.
که در این مورد حقتان هست. نوش جانتان!
سؤالی که اغلب مدرسان میپرسند این است که:
” مگر میشود فردی تمرین کند و نتیجه نگیرد؟! اگر نتیجه نگرفته تمرین نکرده یا کم تمرین کرده؟ “
به نظر من این یک فرار از واقعیت است. اگر واقعاً دوره یا آموزش شما نتیجه میدهد و نتیجه آن وابسته به تمرین زیاد است:
۱- ساعات تمرین لازم را در خود دوره در نظر بگیرید و مخاطب خود را ملزم کنید در همان ساعت دوره تمرین کند.
۲- یا قبل از دوره ازش تعهد بگیرید که برای گرفتن نتیجه از دوره تعداد ساعت مشخص تمرین کند.
اینکه عدم نتیجه نگرفتن را بیندازیم گردن خود مخاطب به نظر من عدم مسئولیتپذیری مدرس را میرساند.
دقیقاً این معنی را میدهد که اینقدر تمرین کن تا نتیجه بگیری! دقیقاً چقدر؟ تا زمانی که نتیجه ظاهر شود.
یک حداقل میزان نتیجه بر اساس حداقل میزان تمرین، طراحی کنید تا مخاطب شما بتواند رشد خودش را اندازهگیری کند و اگر نتوانست نتیجه بگیرد، بتوانید عوامل دیگر را بررسی کنید.
اینکه به مخاطب بگویید:
” ببین اینهمه آدم نتیجه گرفتند اگر تو نتیجه نگرفتی یا بهاندازه کافی تمرین نکردهای یا اشتباه اجرا کردهای ”
این جمله باعث دلسردی مخاطب شما میشود. چون نمیداند حداقل میزان تمرین چقدر است؟ روش درست تمرین کدام هست، من همه کارهایی که گفتید را انجام دادم اما نتایج ظاهر نمیشوند؟!
منم میدانم میزان تمرین هرکس برای رسیدن به نتیجه فرق دارد و به عوامل مختلفی بستگی دارد؛ اما میگویم شما بهعنوان مدرس کمترین میزان ممکن و بدترین حالت را در نظر بگیر که فرد به نتیجه قابل ملموس برسد.
چند مثال از فحش خوردن مدرسان
(مثالها از نمونههای واقعی اقتباسشده)
۱-مدرسی که احساس حقارت ایجاد میکند:
(هنگام خواندن متن به احساس خود توجه کنید)
” سلام. من …. هستم دارای دو مدرک دکترا از آمریکا. من بیش از سی سال هست که مطالعه و سخنرانی میکنم و امروز که میبینید من مدرس …. هستم نتیجه تحصیل من در امریکا و ۳۰ سال مطالعه و تحقیق من هست. اگر شما هم میخواهید موفق شوید باید سال ها مطالعه و تحقیق داشته باشید تا بتوانید بهعنوان …. در این زمینه موفق باشید ”
خب؟
احساسی که در مخاطب ایجاد میشود اینگونه است که: من که مدرک دکترا از امریکا ندارم. اگر بخواهم موفق شوم باید سالها مطالعه کنم.
هیچوقت هم من به استادم نمیرسم چون اون مدرک از امریکا داره و سی سال مطالعه کرده! اگر منم امریکا بودم می تونستم! حالا که نیستم پس کلاً نمی تونم!
لعنت به من که اینجا به دنیا اومدم! لعنت به این شرایط! (در انتها هم) لعنت به این استادها. وقتی نمی تونیم برسیم چرا داریم الکی تلاش میکنیم.
۲-سخنان مدرس
” سلام من …. هستم دارای دو مدرک دکترا از امریکا. امروز مطالبی که بهتون آموزش میدم علم روز دنیا است و شما با دانستن آنها به لحاظ علمی جز برترینهای دنیا میشوید و تنها تفاوت شما و برترینهای دنیا میزان تلاش و تمرین شماست.
زمانی که خودم این مطالب رو یاد گرفتم و شروع به تمرین کردم نتایج اولیهام خیلی بد بود (می تونید در عکس ببنید) اما با … ساعت تمرین نتایج ام اینگونه شد.
امروز دانش این کار رو کسب میکنید و برای رسیدن به حداقل نتیجه …. ساعت تمرین لازم هست. آیا میخواهید چنین نتایجی ایجاد کنید؟ آیا حاضرید … ساعت تمرین کنید؟ ”
(از این مثال میتوانید به عنوان تمپلیت در تدریس خود استفاده کنید)
به نظر شما مخاطبان این فرد احساس کمبود مدرک میکنند؟ آیا احساس میکنند که در رسیدن به نتایج استادشان ناتوان هستند؟
در این مثال نهتنها استاد حس دستنیافتنی بودن را به مخاطب نمیدهد بلکه از آیتم دوم هم استفاده کرده و حس توانمندی و نتیجه گرفتن را در مخاطب خود ایجاد میکند.
نکته مهم:
شما بهعنوان مدرس احساس مخاطب خود را در سر کلاس تعیین میکنید.
مثال درزمینهٔ فحش خوردن به خاطر فکر مخاطب
یک نمونه واقعی در اینستاگرام
در پیج یک مدرس کار درست یک پست قرار داده شد که نشاندهنده یک سمینار دو نفره است اما برخی در زیر این پست واکنش منفی نشان دادند. چرا؟
مدرس اول خودش رو با توانمندی هاش معرفی می کنه درحالیکه مدرس دوم به نظر میرسد خودش رو با دارایی هاش (bmw) معرفی می کنه.
نتیجه: مخاطب با طرز فکر ثابت چون خودش رو ناتوان از به دست آوردن چنین دارایی میداند واکنش منفی نشان میدهد. (البته نوع نمایش هم مؤثر است)
خب! من که مسئول طرز فکر بقیه نیستم! چهکار کنم؟
سؤال مهم آینه: چگونه میتوانم نتایج را نشان دهم که افراد با طرز فکر ثابت هم قبول کنند که میشود؟!
معمولاً نشان دادن روند نتیجه گرفتن بهتر از خود نتیجه، تأثیر میگذارد.
اگر دقت کرده باشید مدرسین ثروت آفرینی بیشتر از همه فحش میخورند.
چرا؟ چون همیشه نتیجه پایانی را نشان میدهند و ذهن با تفکر ثابت این را نمیپذیرد.
بهتر است روند را نشان دهید؛ یعنی این فرد ابتدا اینگونه بود (وضعیت قبلی) اینگونه تلاش کرده (یا اینقدر تمرین انجام داده) سپس به این نتایج رسیده.
لطفاً خودتان را در نقش غول چراغ جادو نشان ندهید.
طی یک هفته افراد اینگونه بودند و اینگونه شدند بیشتر به جادو میماند تا تمرین و تغییر!
نکته آخر: بپذیرید!
اگر مدرس هستید این را بدانید که هیچگاه میزان فحش دادن به شما صفر نمیشود؛ زیرا بهمحض اینکه توانمندی خود را به نمایش میگذارید افرادی که خود هیچ توانمندی ندارند از شما بدشان خواهد آمد.
مسلماً آنها مخاطب شما نیستند ولی ممکن است شما آنها را بهاشتباه مخاطب خود در نظر بگیرید.
به گفته گاندی: ابتدا شما را نادیده میگیرند، سپس به شما میخندند (مسخره میشوید) سپس با شما میجنگند (مرحله فحش خوردن) و در انتها شما پیروز هستید.
عاشق مخاطبان خود باشید. برای آنها ارزش ایجاد کنید و حس آنها به زندگی را با بالابردن توانمندی هاشون (چه ذهنی و چه عملی) هر روز بهتر و بهتر کنید.
اگر تابهحال تجربه بدی از تدریس مدرسی داشتید؟
بدون ذکر نام مدرس آنها در قسمت نظرات به اشتراک بذارید.

نویسنده این مقاله: جناب آقای محمد خیرآبادی
سلام خیلی مقاله عالی و پر کاربردی بود. چند روز پیش یه ایده جدیدی به ذهنم اومده بود و چون جایی ندیده بودم یکم ترس داشتم.
اون ایده این بود که تصمیم گرفتم از روند رشد شاگردانم از اولین روز ها که شروع میکنن فیلم بگیرم و در آخر هم یه فیلم پایانی بگیرم که به بقیه نشون بدم و به خود شاگردانم هم یه آزمون بسازم واسه هر درسشون که روند رشد خودشون ببینند و بدونن که به اندازه کافی تمرین کرده اند یا نه.
حالا مطمئن شدم میتونه خوب باشه و یه جایی نوشتن که خوبه و نتیجه میده و احتمالا فحش هم نخوریم خخخ
بازم از شما ممنون جناب شیرمحمدی عزیز
ایده بسیار خوبیه
مثل سایر پست های دیگرتون جناب شیر محمدی واقعا عالییییییییی بود
سلام؛
حداقل اگه مطالبتون خیلی سطح خوبی نداره، ویرایش درستی انجام بدین که بشه مطالب رو خوند!
و از ابزارهایی که امثال استاد ژان بقوسیان معرفی میکنند درست استفاده کنین!
دیگه چون ابزاری مثل ویراستیار رو دارین که دلیل نمیشه هِرّی ویرایش کنین و توی متن کلمهی سالها تبدیل بشه به مهر و مومها!!!!
این قضایا مصداق بارز فساد توی کسبوکار آموزشی ایران هستش!
سلام حمیدرضای عزیز
امیدوارم خوب باشی، کامنت تو سیصدمین کامنت وبلاگ و اولین کامنت منفی هست که دریافت کردم.اولا ازت ممنونم که با ایمیل واقعی خودت،کامنتت را ثبت کردی.دوما باید بگویم کامنتت یک حس دو گانه در من ایجاد کرد هم حس خوب و هم حس ناخوب! دلایل ایجاد این احساس دوگانه را هم نمی خواهم اینجا بگویم.
سومین و مهمترین چیزی که می خواهم بگویم این است که اگر فکر می کنی می توانم در بیزنست بهت کمک کنم حتما در تلگرام یا ایمیل به من پیام بده.
(راستی کلمه مهر و موم هم اصلاح شد.بازم ممنون از شما)